جدول جو
جدول جو

معنی باغچه بند - جستجوی لغت در جدول جو

باغچه بند
(غَ رَ)
باغبان یا کارگری که زمینها را بباغچه ها بخش کرده مرز بندد. و رجوع به باغچه بندی و باغچه بندی کردن و باغچه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باره بند
تصویر باره بند
جایی که در آن چهارپایان، به اسب را می بستند، اسطبل، طویله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغچه بان
تصویر باغچه بان
نگهبان باغچه، نگهبان باغ کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاخچه بند
تصویر شاخچه بند
ویژگی آنکه به دیگری افترا و تهمت ببندد، تهمت بند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ بَ)
بند پای جوارح طیور. بند پای باز و جز آن از مرغان شکاری. سباقاالبازی. تسمۀ خرد و نرم که به پای باز و نوع آن بندند و زنگوله بدان آویزند و نیز رسن درازی را که گاه تربیت باز ضرور است و بر آن استوار کنند، طناب خرد بدامن خیمه که به میخ کوفتۀ بر زمین بندند
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ بَ)
جایی که اسب بندند و در عرف این زمان اصطبل و طویله راگویند و باربند مخفف بهاره بند نیز آمده. (انجمن آرا) (آنندراج). طویله و جای بستن اسب چه باره بمعنی اسب هم هست اکنون در تکلم باربند گویند. (فرهنگ نظام). رجوع به باربند شود. مخفف بهاره بند. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(بُ چَ / چِ بَ)
پیشانی بند، بزبان ماوراءالنهر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
سازندۀ نایچه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ/ چِ بَ)
عمل باغچه بند. تنظیم کرتهای باغ. (از ناظم الاطباء). تقسیم زمین باغ به کرتها (کردها) و قطعات کوچک. مرزبندی قطعات باغ گلکاری یا نهالکاری را. و رجوع به باغچه و باغچه بندی کردن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ چُ دَ/ دِ)
تهمت بند. (فرهنگ نظام) :
تنها نه بمستی نگهش فتنه پسند است
از هر نگهی نرگس او شاخچه بند است.
میرالهی همدانی (از فرهنگ نظام و آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بُ نَ / نِ)
دهی است جزء دهستان خشکبیجار بخش خمام شهرستان رشت که در 12 هزارگزی شمال خاور خمام و 2 هزارگزی خشکبیجار در جلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 390 تن سکنه آب آن از نهر حاجی بکنده و استخر تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و ابریشم و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُ عاتْ تَ)
باغچه بندی. کرتهای باغ را ساختن. (ناظم الاطباء). تقسیم کردن زمین باغ به باغچه ها و کرتهای منظم سبزه کاری و گلکاری را. قسمت کردن باغ بقطعات مختلف نمایاندن گلکاریها و نهالکاریهای مختلف را یا سبزه کاری را در سرایها. و رجوع به باغچه و باغچه بندی شود
لغت نامه دهخدا
بند پای طیور بندی که با زنگوله بپای باز بندند برای تربیت کردن وی، طناب خیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باره بند
تصویر باره بند
جایی که در آن اسب را بندند طویله اصطبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایچه بند
تصویر نایچه بند
سازنده نایچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغچه بان
تصویر باغچه بان
نحافظ باغچه نگاهبان باغ کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باره بند
تصویر باره بند
((رِ بَ))
طویله، اصطبل
فرهنگ فارسی معین